صفحه شخصی مجید صابر   
 
نام و نام خانوادگی: مجید صابر
استان: گیلان - شهرستان: رشت
رشته: کارشناسی عمران - پایه نظام مهندسی: یک
شغل:  مجری طرح سدمخزنی پلرود
شماره نظام مهندسی:  11-300-0350
تاریخ عضویت:  1388/12/19
 روزنوشت ها    
 

 ماازدرون زنگ زده ایم ، شعرهایی از مرحوم حسین پناهی بخش عمومی

13
برای دریافت فایلها باید از نرم افزار های ویژه دانلود استفاده نمایید. (برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید)



ازآجیل سفره عید

چند پسته لال مانده است
آنها که لب گشودند؛خورده شدند
آنها که لال مانده اند ؛می شکنند
دندانساز راست می گفت:
پسته لال ؛سکوت دندان شکن است !

من تعجب می کنم
چطور روز روشن
دو ئیدروژن
با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند
وآب ازآب تکان نمی خورد!



بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر ،مهر مادر ،جانشین ندارد
شیر مادر نخورده،مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم
اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت
جز معلم عزیز ریاضی ام
که همیشه میگفت:
گوساله ، بتمرگ!



با اجازه محیط زیست

دریا، دریا دکل می‌کاریم

ماهی‌ها به جهنم!

کندوها پر از قیر شده‌اند

زنبورهای کارگر به عسلویه رفته‌اند

تا پشت بام ملکه را آسفالت کنند

چه سعادتی!

داریوش به پارس می‌نازید

ما به پارس جنوبی!



رخش،گاری کشی می کند
رستم ،کنار پیاده رو سیگار می فروشد
سهراب ،ته جوب به خود پیچید
گردآفرید،از خانه زده بیرون
مردان خیابانی برای تهمینه بوق می زنند
ابوالقاسم برای شبکه سه ،سریال جنگی می سازد
وای...
موریانه ها به آخر شاهنامه رسیده اند!!



صفر را بستند

تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم!

دوشنبه 17 بهمن 1390 ساعت 09:14  
 نظرات    
 
مطلب کیانی زاد 16:30 دوشنبه 17 بهمن 1390
0
 مطلب کیانی زاد
عالی بود تشکر .
عادل گودرزی 20:47 دوشنبه 17 بهمن 1390
1
 عادل گودرزی
بچه که بودیم میگفتند پپسی نخورید گناه دارد!
همین که به تهران رسیدم یک پپسی خریدم، باز کردم وخوردم،طعم شیرینی داشت!
از آنجا بود که طعم شیرین گناه را چشیدم !!!

روحش شاد!
محمد مهدی مدرس نیا 21:37 دوشنبه 17 بهمن 1390
0
 محمد مهدی مدرس نیا
خدا بیامرزدش
جالب بود
سید ابراهیم موسوی نژاد 22:20 دوشنبه 17 بهمن 1390
1
 سید ابراهیم موسوی نژاد
خیلی خیلی جالب بود.
مخصوصا دو جمله داریوش به پارس می‌نازید

ما به پارس جنوبی!
و
صفر را بستند

تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم!
سیامک مطلبی 23:15 دوشنبه 17 بهمن 1390
1
 سیامک مطلبی

ما از درون زنگ نزده ایم ، پوکیده ایم :))

ممنون جناب صابر

زیبا بود
محمد ذوالفقاری 08:43 سه شنبه 18 بهمن 1390
0
 محمد ذوالفقاری
روحش شاد . متشکرم مهندس صابر
سید علی رضوی خسروشاهی 08:56 سه شنبه 18 بهمن 1390
0
 سید علی  رضوی خسروشاهی

صفر را بستند

تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم!
رسول والی 13:35 سه شنبه 18 بهمن 1390
0
 رسول والی
دو هیدروژن!

خیلی جالب بود. راستی اسم کتاب ایشون چیه که من بتونم تهیه کنم؟
مهدی سلطانی 14:00 سه شنبه 18 بهمن 1390
0
 مهدی سلطانی
روحش شاد و دم شما گرم
حامد حقی 16:27 سه شنبه 18 بهمن 1390
0
 حامد حقی
خدایش رحمت کناد

مرحوم پناهی طلبه بوده و لباس روحانیت به تن داشته تا یک روز یک پیرزنی که از تهیه ی روغن امرار معاش می کرده و گویا فضله ی موش در روغن افتاده به شیخ ما رجوع می کنه و سوال می پرسه که آیا روغن او نجس شده است؟؟
شیخ حسین پناهی هم که می دانسته نجس است و این ظرف روغن تمامی قوت سالانه ی پیرزن و خانواده اش است و اگر آن را از دست دهد دیگر منبع درآمدی نخواهد داشت به پیرزن می گوید که فضله را بردار و دورش را به اندازه ی یک سکه دور بریز و دیگر نجسی برطرف شده است.

داستان را دقیق یادم نیست و شاید به جای فضله ی موش چیز دیگری بوده است و یا به جای روغن مثلن عسل بوده و ... اما هرچه هست شیخ حسین پناهی از همان روز به گفته ی خودش لباس خرقه ی روحانیت از تن به در می کند و برای کمک به مردم آستین هایش را بالا می زند.

حسین پناهی را فقط مردم ما در حد مسخره بازی هایش در صدا و سیما می شناسند در حالی که من متن هایی ازش خوندم که واقعن در عجبم که چه فرد بزرگی بوده است و فقط کوچکی هایش را به ما در تلویزیون نشان دادند.

از دوست عزیزمان مهندس صابر هم برای این شعر زیبا سپاسگزارم. یا حق
مجید صابر 18:38 سه شنبه 18 بهمن 1390
0
 مجید صابر
از همه عزیزان بابت توجه شان ممنون ، جناب مهندس حقی بابت توضیح تکمیلی شما هم متشکرم و اینکه ایشان روحانی بودند اطلاعی نداشتم.
مطلب کیانی زاد 19:54 سه شنبه 18 بهمن 1390
0
 مطلب کیانی زاد
جناب حقی می شه لطف کنید و اگه اطلاعات بیش تری دارید در اختیار من قرار بدید ... ممنون می شم .
motaleb_71kianizad@yahoo.com
مائده علیشاهی 12:50 چهارشنبه 19 بهمن 1390
0
 مائده علیشاهی
شخصیت خیلی خاصی داشتند......فوق العاده بودن حرف ها
روحشان شاد..